«سلام فرمانده» در دست صبا افتاد(نکته) ۱- مطلع یکی از غزلیات حافظ است: گر زلف پریشانت در دست صبا افتد هرجا که دلی باشد در دام بلا افتد ما کشتی صبر خود در بحر غم افکندیم تا آخر از این طوفان هر تخته کجا افتد این رباعی هم از شیخ اشراق، شهابالدین سهروردی است: گر عشق نبودی و غم عشق نبودی چندین سخن نغز كه گفتی؟ كه شنودی؟ ور باد نبودی كه سر زلف ربودی رخساره معشوق به عاشق، كه نمودی؟ ... و این رباعی نیز از سرودههای ابوسعید ابوالخیر است: راه تو بههر روش که پویند خوشست وصل تو بههر جهت که جویند خوشست روی تو بههر دیده که بینند نکوست نام تو بههر زبان که گویند خوشست ۲- او را غایب نامیدهاند، چون «ظاهر» نیست، نه اینکه «حاضر» نباشد. «غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به او زدهاند و آنان که بر این پندارند، راه به خطا میپیمایند، آمدنش که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانش که هر صبح و شام او را میخوانند، ظهورش را از خدا میطلبند نه حضورش را. وقتی ظاهر میشود، همه انگشت حیرت به دندان میگزند و با تعجب میگویند که او را پیش از این هم دیدهاند. و راست میگویند، چرا که او در میان ماست، زیرا امام ماست و هیچ امامی نیست که در میان امت خود نباشد... از قول حضرتش(ع) است که؛ «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللأّْو اءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَعْداءُ...؛ از یاری رساندن به شما کوتاهی نکرده، فراموشتان نمیکنیم، و اگر چنین نبود، سختیها و ناگواریها بر شما نازل میشد و دشمنان، نابودتان میکردند». ۳- این روزها سر, ...ادامه مطلب